آیا فعالیتهای سیاسی و حضور در عرصههای اجتماعی موجب سعادت انسان میشود؟ برخی فمینیستها به این پرسش پاسخ مثبت میدهند. به باور آنها مردان با تصاحب نقشهای سیاسی سعادتمندتر از زنان هستند و جایگاه فراتری به خود اختصاص دادهاند. در این میان نقش پرهزینه مادری نیز به این امر مدد میرساند. بر همین اساس زنان برای دستیابی به سعادت و جایگاه فراتر، باید نقش مادری را محدود کرده، نقشهای سیاسی و اجتماعی را به تصاحب خود درآورند. بر اساس حکمت صدرایی چنین نگاه مطلقی قابلقبول نیست. ملاک سعادت، «سعه وجودی» انسان است که در ضمن بهرهمندی از مراتب عقل نظری و عملی محقق میگردد و افراد انسان به فراخور علم و عملی که دارند مراتب تشکیکی سعادت را کسب میکنند. سقف مطالبات انسان محدود به عالم ماده نیست بلکه برای کسب مراتب سعادت، به عوالم برتر نیز میاندیشد و سعادت خویش را در ورای آنها نیز جستجو میکند. بر این اساس نقشهای سیاسی و اجتماعی و نیز نقش مادری اگر در ضمن مراتب عقل نظری و عملی قرار گیرند و موجب تداوم حرکت جوهری اشتدادی انسان به سمت اعلی مراتب کمال گردند، مرتبهای از سعادت را فراهم میآورند و الا اگر موجب سقوط انسان نشوند، اثری در این حوزه ندارند و هرگز نمیتوان هیچ یک از آنها را به قول مطلق ملاک سعادت محسوب کرد.