استادیار حقوق، دانشکده علوم خانواده، دانشگاه تهران. تهران. ایران
چکیده
چنانچه یکی از زوجین علیه دیگری در دادگاه اقدام به طرح دعوی نماید، معمولاً این امر باعث شکل گیری کینه و عداوت بین زوجین و افزایش اختلافات آنان می شود. از سویی دیگر، پرونده هایی که در دادگاه های خانواده طرح می شود، زیاد بوده و منجر به اطاله دادرسی شده است. یکی از راهکارهایی که برای حل این مشکلات ارائه شده، قضازدایی است. استفاده از ظرفیت نهاد داوری و مشاوره، دو شیوه مهمی است که می توانند نتایج مثبتی در راستای قضازدایی در پی داشته باشند، اما در نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران، این دو نهاد با ضعف های قانونی و اجرایی متعددی همراه بود که موجب شده نتایج مورد انتظار از این دو نهاد، به دست نیاید. نگارنده در پیش پیش رو با روشی توصیفی_تحلیلی این ضعف ها را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه دست یافته که مشاوره به نهادی تشریفاتی تبدیل شده است. داوری نیز امروزه تبدیل به پدیده ای حرفه ای شده و داوان به دلیل فقدان ویژگی های لازم برای داوری، چندان سعی در ایجاد سازش بین زوجین ندارند. نگارنده در نهایت، راهکاری جهت بهره گیری بهتر از نهاد مشاوره و داوری ارائه نموده است. مطالعه پژوهش پیش رو برای قضات دادگاه های خانواده، پژوهشگران، فعالان و مشاوران عرصه خانواده مفید می باشد.