مبانی کلان خداشناسی در عرصۀ عدالت جنسیتی از منظر حکمت متعالیه چیست؟ عدالت استحقاقی در مورد زنان و مردان به سامان نمیرسد، مگر اینکه پیشتر برخی از مبانی نظری لازم کشف شوند. یکی از مهمترین این مبانی، نوع نگرشی است که محقق عدالت جنسیتی به مبدأ هستی دارد. این امر موجب شده که فمینیستها نیز تلاشهای الهیاتی فراوانی را صورتبندی کنند. در این میان، حکمت متعالیه نیز -که در عرصۀ خداشناسی مباحث فراوان و بدیعی عرضه کرده است- میتواند از این منظر بازخوانی شود. براساس مبانی حکمت متعالیه، مبدأ هستی، کامل مطلق است و برخلاف باورهای فمینیستی هیچ نقص و محدودیتی در آن وجود ندارد. این کامل مطلق، تمام شئون هستی را تدبیر میکند و همین امر موجب میشود که هر مخلوقی و ازجمله زنان، به دلیل تعلق تامی که به او دارند، قدر و منزلت یابد. تشریع و قانونگذاری یکی از شئونی است که در دایرۀ ربوبیت مطلق او وارد است و بدینسان ارادۀ او در تشخیص قوانین مربوط به زنان و مردان مرجعیت دارد. خداوند در حوزۀ تکوین، خلقت متمایز زن و مرد را حکیمانه رقمزده است و هیچیک از این دو برخلاف برخی برداشتهای فمینیستی، مخلوقی ناقص و محکوم به بینظمی نیستند. در حوزۀ تشریع، قوانینی که از ناحیۀ او تعالی صادر میشوند نیز قوانینی حکیمانه هستند و درنهایت در رابطۀ میان خداوند و مخلوقاتش «حق طاعت » امری مسلم است؛ بنابراین در تنظیم اصول هنجاری عدالت جنسیتی نمیتوان از اوامر و نواهی الهی غفلت کرد.